گریه

نفس که می‌کشی
راه را برای
بوسه ای دوباره
باز می‌کنی

لبخند که می‌زنی
راه را برای
خودکشی های جدید
باز می‌کنی

گریه که می‌کنی
راه را ...
نه
گریه که می‌کنی
تمام راه ها را
به رویم می‌بندی...

ته سیگار

ته سیگارهامو نگه دار


یه روزی به کارت میان


وقتی بخوای اونا رو شلیک کنی
...
تو صورت نفر بعدی

و بهش بگی

آدمهایی بودن که برام آه می کشیدن



عکس تو بود و قصّه ، قاب تو بود و انکار
                                 کوبیدمش به دیوار ، سیگار پشت سیگار

بی مقدمه

دلم می خواهد بی مقدمه

به تو زنگ بزنم

با تو قرار بگذارم

یک شام عاشقانه دونفره

بعد به جایی خلوت و دنج برویم

یک کلبه در دل جنگل

با هم شراب بنوشیم

یک دل سیر عشقبازی کنیم

و در آغوش هم بمیریم ...

تو می آیی ؟

این روزها به خودم مدام قول می دهم

تو می آیی

مرا می بوسی

موهایم را نوازش می کنی

و یک دل سیر روی شانه هایت گریه می کنم

می دانم

دیر خواهی آمد

چند ضربه

فقط چند ضربه آرام با انگشتت

به سنگ قبرم کافیست

تا قیامت خوشبخت خواهم بود ...

نگاه


باید تـــــو را همیشه بــــه دقت نگاه کرد

یعنی نه سرسری، سر فرصت نگاه کرد

خاتون! بگو که حضرت خالق خودش تو را
وقتــــی کـــــه آفرید چـــه مدت نگاه کرد

هر دو مخدرند کـــه بیچاره می کنند
باید به چشم هات به ندرت نگاه کرد

هر کس نظاره کرد تو را دلسپرده شد
فرقــی نمی کند به چه نیت نگاه کرد

عارف اگر برای تقرب به ذات حق
زاهد اگـــر برای ملامت نگاه کرد

تو بی گمان مقدسی و کور می شود
هر کس تو را به قصد خیانت نگاه کرد


مسلم محبی