تنهایی

حتی یک نفر را نداشتم که با او دردودل کنم؛ 
کسی باشد که به او بگویم دوستش دارم؛ میفهمی؟
میدانی عشق یعنی چه ؟
خیال نمی‌کنم بفهمی....
هیچکس نمی‌داند من چه حالی دارم،هیچکس ..
دلم از تنهایی می‌پوسید و دردهای ناگفتنی توی دلم تلمبار می‌شود.
آدم عاشق باشد و نتواند به کسی بگوید
غم‌انگیز نیست...؟

عزیز

بعد از مدتها حس قشنگی بود که عزیز خطاب بشم اونم از طرف تو !

با لذت به این کلمه زل زدم 

هر چند دروغ نگم دلم خواست عزیزم می بود تا عزیز ! 

از اون سالها که منو دیدی پیرتر شدم شکننده تر و کم حوصله تر 

اما هنوز بخشی از رویای من در همون اتاق جا مونده 

عصر یک روز گرم تابستانی با پرده هایی که در باد کولر می رقصیدند 

روی صورت ما ...


پی نوشت : آلبر کامو میگه آدم اگه یک روز زندگی کرده باشه اینقدر خاطره داره که صد سال زندانی باشه 

بیچاره

‏به پوچی صادق هدایت رسیدم 
و به عاشق پیشگی فروغ
تا همین حد بیچاره ...

زن رویاها

‏زن رویاها اونی نیست ک قد بلند و خوش هیکل و جذاب باشه زن واقعی اونیه ک وقتی باهاش تو رابطه ای انقدر بهت توجه کنه انقدر حضورش در نبودش حس بشه ک ی لحظه احساسِ تنهایی نکنی و به رابطه ی دیگران غبطه بخوری ...

سقوط

باور کن نمی توانم 

دست کسی که مرا یک بار رها کرده دوباره بگیرم

او تا ابد در حال سقوط در من است ...