هوای تو

وَ چه بی هوا
هوای تو
 به سرم می زند
هنوز...

نظرات 9 + ارسال نظر
دیوانه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ق.ظ

سلام
من باز اومدم چون بی هوا به سرممی زنی چون بی هوا به سرم میزنه....
تو بوی هادی منو میدی
نه
اون دیگه مال من نیست
نه
اون تو یاد و خاطراتم مال منه
....

کامو تو کتاب بیگانه میگه : آدم اگه فقط یک روز روی زمین زندگی کرده باشه ، اینقدر خاطره داره که صد سال زندانی باشه ...

دیوانه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:47 ق.ظ

تو را هرگز آرزو نخواهم کرد ، هرگــــــــز …
چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !

تو را نمی خواهم

نمی خواهم

دوست ندارم

فقط

هرچیز کوچکی که تو را یاد من می اندازد

آتشم می زند

آنوقت یادم می رود چه گفتم

یکپارچه تمنای تو می شوم

مرا ببوس ...

دیوانه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ق.ظ

همین که هســـتی
همین که لابـــلای کلـــماتم نفــــس میکشـی
راه میـــروی ، در آغوشـــم میگـــیری...
همین که پنـاه ِ واژه هایـم شـده ای
همین که هنوز ســــایـه ات هسـت...

همین که کلماتم از بی "تــو"یی یتـیم نـشده اند
کافی‌سـت،
بـرای آرامـــــش این روزهایم

بـــــــاش!
حتــــی همین قدر دور...

قرارمان فصل انگور

وقتی شراب شدم بیا

تو جام بیاور

من جان ...

دیوانه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ق.ظ

بیش ترین دروغی که در این دنیا گفتم......... این کلمه است........





خوبم
!!

چقدر نوشتم و پاک کردم

گریه کردم

نوشتم

پاک کردم

گریه کردم

هنوز باورم نشده

نمی شود

تو مال من نیستی

هستی

تو
مال
منی

بحث نکن

دوباره گریه ام می گیرد ...

دیوانه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ق.ظ

این کـــــــــه نامش زندگیست


مـن را کشت!

مانده ام ...


آنکه نامش مرگ است با



من

چـــــــــه مـی کنــــــد؟!

بمان با من

تا انتهای راه

تو را بر دوش خواهم کشید

در پیشگاه کبریایی اش

زانو خواهم زد

به چشمانش زل می زنم

مرا دوباره تبعید کن

فقط بگذار

او مال من باشد ...

دیوانه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ب.ظ

هیچ خنده ای یه زیباییی خنده های اون نبود...
وقتی می خندید چشماشم می خندید
آخرین بار که دیدمش چشای مهربونش اشک می ریخت..
از اون روز بود که دیگه خندهای به دلم ننشست..
من دوسش داشتم و دارم دیونش بودم و هستم ولی...

وقتی می گوید : دوستت دارم اما...

دلت می خواهد بمیری

و آن اما را نشنوی ...

دیوانه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:06 ب.ظ

خدایــــا !

خط و نشان دوزخـــــت را برایـــم نکش !

جهنم تـــــر از نبــــودنش جایـــی سراغ ندارم...

به می هر شب

پرسم ای خالق

حاصل از وجودم

در این دنیا

هم در آن درنیا

اینچنین سوزی

از چه تار و پودم ...

باشماق سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:20 ب.ظ

در کنج خیالم باز
هوای تو کرده ام
باش
تا نفس تازه کنم
به هوای تو

سراب رد پای تو

کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم

که پایان من اینجا شد ...

خودم پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:35 ب.ظ

تو!!!
بیگانه ترین ترکیب دوحرفیه
این روزهای من!

تویی که می خواهمت ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد