زیاد خوب بودن
مثه داشتن یه کروموزوم اضافه ست...
مُنگل تصور میشی
می گفت : بسترنشینی ما مکافات دلدادگیست...
ناخوشاحوالیمان غمباد دلتنگی.
لنگ مرهمیم بر زخم عاشقی ؛ نه شفا
چشمانتظار پاقدمت...
دیده به درگاه در سفیدشد.
چارهی مبتلا طبیب میداند؛
شرح نسخه دواچی.
درد از مرض که نیست.
کرم کن و التفاتی کن بانو ...
سهمم از عشق به تو حسرت و فریاد شد
از خدا خواستم و قلب من آزاد شد ...
واقعا قلب آدم آزاد میشه |؟! ...