بهترین

عشق خیالی

از وقتی تو نیستی ؛
در جهانِ من ، واقعیت ها هر ثانیه نقض می شوند ...
کدام واقعیت ؟!
کدام تو ؟!
کدام جهان ؟!
کدام من ؟!
به تو فکر می کنم ،
کدام فکر ؟!
حال من خوب نیست !
دچار یک ناباوریِ مفرط شده ام ...
دنیای خیالاتم ، دورِ سرم می چرخد !
انگار میانِ سیاهچاله ی بی رحم زمان ، معلق رهایم کرده اند ...
من جایی از زمان ، گم شده ام ،
توقف کرده ام و تو را مرور می کنم !
تو یک تصور گنگ و نا مفهوم بودی ،
شبیهِ خواب هایِ بچگی ...
"تو" وجودِ خارجی نداشتی ، می دانم !
تو نیستی !
از اولش هم نبودی ...
به یک سایکوزِ عمیق مبتلا شده ام !
این روزها ؛
خودم را هم انکار می کنم !
یک جسمِ داغ و مبهوتم ،
گوشه ی اتاقی که نیست ،
در جهانی که نیست ...
با افکاری که نیست !
من وجود ندارم ...
از اولش هم نداشتم !
من تصوری احمقانه بودم ،
در ذهنِ یک نویسنده ی خلاق !
من اجازه نداشتم تو را خلق کنم ...
منی که خودم ، یک خیال بودم !
منی که از اولش هم وجود نداشتم ...
دنیای من یک توهمِ بزرگ بود !
من ولی باورم شده بود که وجود دارم ، که وجود داری ...
شرم آور است اما میانِ این جهانِ خیالی ؛
"عاشقت شده بودم" !

#نرگس_صرافیان_طوفان

رنج بی پایان

‏یک رنجِ کُشنده زندگی هم 
کم‌بودن است!
 دور ماندن.
 نگفتن.
 نخواستن.
 یک شیوه کُشنده از زوال تدریجی
: تو یک بار در عمرت برای یک نفر کافی نیستی و بعد از آن دیگر مهم نیست چند مومن به دینت ایمان بیاورند.
 برای ابد، 
پیامبر مصلوب ساکتی هستی که آخر هر نماز، خودش را و خدای خودش را 
لعنت می‌کند...

#شب_خوش

اون روزا...

اون وقتایی که داشتمت،
وقتی بغض میومد و گلومو میچسبید
میشستی کنارم،
از پشت گوشی بغلم میکردی و حرف میزدی
نمیگفتی گریه نکن، نمیگفتی همش درست میشه
فقط حرف میزدی؛
حرف میزدی و من فکر میکردم تا وقتی تورو دارم دلیلی نداره چشمام اشکی باشه،
حرف میزدی و میفهمیدم درسته همه چی که کنارمی،
که صدات تو گوشِ من میپیچه و فقط منو از پشت گوشی سفت بغل میگیری،
یه جوری که حتی از این فاصله ام نفسم بند میاد...
میخوام بگم اوضاع بدجور بد شد،یه جور که اشک حتی نیست
بیا باز از پشت گوشی بغلم کن یه جور که نفسم نیاد بالا،
حرف بزن برام 
حرف بزن  برام و بذار باور کنم اوضاع بد نیست چون تو هنوز هستی...

روز دهم

امروز دوباره تست دادم 

یک گوش پاکن بزرگ رو توی حلقم کردن و اینقدر چرخوندن که به عق زدن افتادم

بعد یک گوش پاکن دیگه رو برد توی دماغم

فکر کنم اندازه طول یک انگشت برد داخل می چرخوند رو می‌برد انگار مغز آدم مته میشه 

حالا فردا عصر باید برم جواب بگیرم 

مثبت باشه دو هفته نمیرم سرکار 

خسته شدم کی تموم میشه این کرونای لعنتی